نان ، عشق ، ولنتاین !

سلام !  به به ، حال شما؟ احوال شما؟ خوبین؟ بابا و مامان چطورن ؟ تو رو خدا اینقدرکه به من خوش می گذره به شما هم میگذره . . . خوش ؟! ای . . . منم بد نیستم هستم دیگه ! زندگی می گذره ! من از رفقای نازم ( که شما باشین ) خیلی شرمندم ! آره ، قرار بود جمعه هفته قبل یادداشت جدید بنویسم اما نشد ! البته دلیل داشتم واسه دیر کردنم . . . بگذریم . بریم سر اصل وبلاگ !
راستی ! ولنتاینتون مبارک ! ( البته بعد از چند روز تاخیر ! ) حتما تا حالا کادوها به صاحباش رسیده دیگه ، نه ؟ عشق دوستی عجب چیز باحا لیه ! آقا این مغازه ها اینقدر شلوغ بودن که نگو ! گل فروشیا ، شکلات فروشیا ، عطر فروشیا و . . . خلاصه همه این یه روزه کلی مایه بهم زدن ! دخترا اکثرا واسه پسرا عروسک خر ! می خریدن و پسرا واسه دخترا عروسک خرس ! بچه ها نمی دونین تو کوچه های خلوت چه خبرا بود ! تو هر کوچه یه پسر و دختر داشتن به همدیگه کادو می دادن و حرفای عاشقونه بهم می زدن و ماچ میکردن ! از هر خونه صدای لایت موزیک می یومد ! واقعا که تو این چند ساله ملت ما از این رو به اون رو شدن ! و این مشت محکمی ! بود به کسایی که فرق عشق و هوسو نمی دونن ! خلاصه خیلی روز خوب و قشنگی بود !
راستی ! کدومتون از این روز بدتون میاد ؟ کی بدش میاد که واسش یه کادوی باحال بخرن و کسی باشه که دوستت داشته باشه و برق عشقو تو چشاش ببینی ؟ شاید فقط آدمای عقده ای و بی احساس این روز رو مسخره کنن . در این مورد هم نظراتتونو بنویسین ، شاید من اشتباه می کنم !
ببینم ، تا حالا عاشق شدی ؟ راستشو بگو ! شده یکی رو بیشتر از خودت دوس داشته باشی ؟ شده وقتی به چشاش نیگا می کنی هم احساس غرور کنی هم احساس شکسن و درماندگی ؟ شده که برق چشاش ، کورت کنه ؟ شده که شیرینی لباش ترو تشنه کنه ؟ شده که شونش برات قبله باشه؟ شده که تو بغلش از گرمای عشق ذوب بشی؟ فقط ایناس که عشق واقعی رو نشون می ده ! مثل فرهاد و شیرین ! دیوانگی گفت: «من چه کردم من چه کردم، چگونه می توانم تو را درمان کنم.»عشق پاسخ داد: «تو نمی توانی مرا درمان کنی اما اگر می خواهی کاری بکنی،‌ راهنمای من شو.» و اینگونه است که از آن روز به بعد عشق کور است و دیوانگی همواره در کنار اوست. !
_راستی ، تو چرا همش چسبیدی به من ؟
_راستش . . . چطور بگم . . .
_بهم علاقه داری؟
_هزار هزار !
_دوستم داری؟
_قطار قطار !
_عاشقمی؟
_سبد سبد !
ـ چطوری؟
_دیوونه وار !
_چرا؟
_یه چیز ذاتیه !
_چی
_عشق !
ـپس جوابم چی میشه ؟
_از دلم بپرس .
_چطوری ؟من که نمی تونم با دلت صحبت کنم !
_ چرا ، می تونی ! اگه با دلت حرف بزنی می تونی !
_چطوری ؟
_ با عشق !
_ پس زندگیم چی میشه ؟
_ میشه بهترین زندگی دنیا ، زیر سایه عشق!
آره ! عشق واقعی دیوونه وار ! نظراتونو برام بنویسین ! خوشحال می شم ! بازم بهم سر بزنین ، قالب وبلاگم دیگه داره تموم می شه ! راستی ، اگه شما شیرینی عشقو تا حالا حس نکردین و یادداشت امروز واستون خسته کننده بود ، ببخشین ! و اما … منتظر یه یادداشت جنحالی و تکون دهنده باشین ! مرسی ، خداحافظ .
نظرات 7 + ارسال نظر
حثتئشد چهارشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 06:05 ب.ظ http://irane-emrooz.blogsky.com

salam
movafagh bashi
webloge jalebi dari

مسافر هتل کالیفرنیا پنج‌شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 03:14 ب.ظ http://sokote-marg.blogsky.com

سلام آرش جون خودم
نان و عشق و ولنتاین عجب چیزه خفنیه
مخصوصا ولنتاین که می ترسم
عالی نوشتی
خوشم می یاد از نوشتهات
بهت حتما لینک می دم

رامین پنج‌شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 05:55 ب.ظ http://www.esteghlal.co.nr

سلام مطلبت خیلی قشنگ بود حتما به من یه سر بزن

.... اس اس پنج‌شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 07:55 ب.ظ

arash joon man faghat khodet mano beshnasva sedato dar nayar.....arash kamelan ba neveshtehat va nazarat movafegham....kheyli mahshar neveshti vali age doros too rooze valentine eshghe adam lo bere chi mishe?:(
ino faghat tovo ham gooroohemoon milad midoonin.....be kasiam nagoo plz....fadat....bybye

سلام عزیزم ! می دونم کی هستی ! یادداشت چهارم منو حتما بخون !

[ بدون نام ] شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 10:39 ب.ظ

وبلاگ خیلی باحالی بود ای ی ی ی ی ی ول.

[ بدون نام ] جمعه 5 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 10:43 ب.ظ

[ بدون نام ] سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 08:10 ب.ظ

bia inam nazar:D kafite

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد